*********◄►*********
من بغضِ آخرِ شبِ تولدِ چهل سالگیتم
بی حوصلگیت پشتِ ترافیک سنگین از پرحرفیایِ زنی که کنارت نشسته
بی خوابیِ شبِ قبلِ ماهِ عسل و خستگیِ صبحِ فرداشم
من اون لحظه ایم که دلت یهو با پلی شدنِ یه آهنگِ آشنا هُررری میریزه
بند اومدن اون نفس راحتی ام که داری وقت شونه کردن موهای فرخورده ی دخترت می کشی
من مچاله شدن دخترت تو خودش از زورِ گریه و بالشت خیسشم
ولو شدن تن نحیفش توی تراس و اشک هاش تو اتوبوس های خطی جلوی چشم آدم هام
بغض های همسرت از دوست نداشته شدن و سیگار لای انگشت های پسرتم
من طعم آشنای یه خورشت قرمه سبزی ام که زهر میشه به کامت
غم لحظه ایم که از دور میبینی دارم کنار کسی که دوستم داره می خندم، خوشحالم
نم اشکت از دوری دخترتم، وقتی داره به هوای کسی زودتر از موعد خونه رو ترک میکنه
من چایِ عطریِ سرد شده ی یه عصرِ کسل کننده ام که تنها تو تراس خونت نشستی و توی خاطراتت دنبال یه دوست داشتن و دوست داشته شدن واقعی می گردی، یه لبخند آشنا، موهای فرخورده ای که انگشتاتُ لای پیچ هاش جا گذاشتی
وضع ریه هات خرابه و غدقن شدن سیگارتم
من تنهاییتم تو بیمارستان وقتی داری نفس های آخرو می کشی
من میرم اما نمیرم
از کنارت میرم اما تو یادت، تو تک تک لحظه های عمرت
حسرت بودنمُ جا میذارم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
فاطمه صابری نیا
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
لذت های زندگی
هوای توی گل فروشی
خاروندن رد کش جوراب
دیر میرسی سرکار و رییس هنوز نیومده
خنکی اون طرف بالش
اسم عطر تو بپرسن
لیسیدن انگشتهای پفکی
وقتی نوزادی انگشتتو محکم بگیره
بوی تن نوزاد
وقتی خوابی یکی پتو بندازه روت
مغز کاهو
حرف زدن بچه باخودش وقتی داره تنهایی بازی میکنه
اخر سفر بشینی همه عکس هایی رو که گرفتی نگاه کنی
وقتی کسی بهت میگه صدای خندت رو دوست داره
وقتی خندت میگيره و خندتو نگه میداری
بچه ها بازیشونو نگه دارن تا از کوچه رد بشی
با پای برهنه روی شن های خيس ساحل قدم می زنی
بوي چمن خيس
لیسیدن ته بشقاب آش رشته
خوردن دوتا بستنی شکلاتی پشت سر هم
گاز گرفتن یه آدم تپل
زندگی رو ساده بگیرین و از اين همه لذت های كوچک زندگی خوشبختی رو احساس كنيد
من بغضِ آخرِ شبِ تولدِ چهل سالگیتم
بی حوصلگیت پشتِ ترافیک سنگین از پرحرفیایِ زنی که کنارت نشسته
بی خوابیِ شبِ قبلِ ماهِ عسل و خستگیِ صبحِ فرداشم
من اون لحظهایم که دلت یهو با پلی شدنِ یه آهنگِ آشنا هُررری میریزه
بند اومدنِ اون نفسِ راحتیام که داری وقتِ شونه کردنِ موهایِ فرخوردهیِ دخترت میکشی
من مچاله شدن دخترت تو خودش از زورِ گریه و بالشتِ خیسشم
ولو شدنِ تنِ نحیفش تویِ تراس و اشکهاش تو اتوبوسهای خطی جلویِ چشمِ آدمهام
بغضهای همسرت از دوست نداشته شدن و سیگارِ لایِ انگشتهایِ پسرتم
من طعمِ آشنایِ یه خورشت قرمه سبزیام که زهر میشه به کامت
غمِ لحظهایم که از دور میبینی دارم کنارِ کسی که دوستم داره میخندم، خوشحالم
نمِ اشکت از دوریِ دخترتم، وقتی داره به هوایِ کسی زودتر از موعد خونه رو ترک میکنه
من چایِ عطریِ سرد شدهیِ یه عصرِ کسل کنندهام که تنها تو تراسِ خونت نشستی و تویِ خاطراتت دنبال یه دوست داشتن و دوست داشته شدنِ واقعی میگردی، یه لبخندِ آشنا، موهایِ فرخوردهای که انگشتاتُ لایِ پیچهاش جا گذاشتی
"وضعِ ریههات خرابه" و غدقن شدنِ سیگارتم
من تنهاییتم تو بیمارستان وقتی داری نفسهایِ آخرو میکشی
من میـرم اما نمیــرم
از کنارت میرم اما تو یادت، تو تک تکِ لحظه هایِ عمرت
حسرتِ بودنمُ جــا میذارم
:)